پیشینۀ
زیراندازهای سنتی از پیدایش نخستین گلیم بافتهها تا قالی
بشر
از بدو خلقت و زندگی در کرهی خاکی نیاز به پوشش را حس کرد. به طوری که گویند
خداوند هنگامی که حضرت آدم و حوا را آفرید، آنان برای پوشاندن خود از برگ درخت
انجیر استفاده کردند. انسانهای اولیه علاوه بر این که پوشاندن بدنشان را لازم
دیدند، برای محافظت از خود در برابر تغییرات جوّی، ابتکاراتی به خرج دادند. برای
گذراندن روز و روزگار، پی شکار میرفتند و پس از استفاده از گوشت آن، پوستش را
پوشش تن خویش قرار میدادند.
این
روش نیز دچار تحولاتی شد زیرا پوستها مدت زیادی دوام نمیآوردند، خشک میشدند و
موی و پشم آنها میریخت. کمکم دباغی کردن را فرا گرفتند. و در ضمن از پوست
حیوانات برای زیرانداز استفاده میشد، که پس از چندی نمناک شده و پاکه میخورد توی
هم میرفت و حالتی نمدین میگرفت شاید به این طریق تهیهی نمد را آموختند.
بافت
نخستین زیراندازهای بشری را باید در تاریخِ متمدنترین و قدیمیترین قوم جستجو
کرد. اولین گلیمها برحسب احتیاجات اساسی تمدنهای اولیه برای پوشش و پناهگاه و
وسیلهی انبار کردن و همچنین برای وسایل راحتی مانند فرش و مخده به وجود آمده
است. نمونههای به دست آمده در بینالنهرین و آفریقا را گواه میدانند که حصیربافی
و سبدبافی منشاء نساجی بوده و توضیح میدهند که نخستین زیراندازهای بشری از نی و
گیاهانی که در باتلاقهای سفلای بینالنهرین میرویید، تهیه شده است. به هم
انداختن و درگیر کردن الیاف گیاهان به یکدیگر اولین قدم در دستیابی بشر به شیوههای
تولید پارچه، گلیم و قالی بوده است.
به
تدریج ضرورت ایجاب کرد که گلیم به عنوان زیرانداز در مراحل بافت تکامل یابد و در
مراحل بعدی کامل شدن آن میتوان خلاقیتهای هنری و ذوق سرشار هنرمندان این فن و
همچنین نبوغ و سلیقهی آنان را دخیل و مؤثر است. بافت گلیم یکی از شیوههای دلنشین
و ظریف هنری در ایران است. این هنر با وجود گسترش سریع صنایع در کشورمان، هنوز
اصالت خود را تا اندازهای بسیار نگاه داشته است، باید خاطر نشان کرد که گلیم در
زندگی روستایی، عشایری و گاه شهری نه تنها به عنوان زیرانداز بلکه به عنوان یک تنپوش
هم استفاده میشود ضمن آن که برای رفع نیازهای دیگر از قبیل، انواع کیسه، خورجین،
رختخواب پیچ، جل اسب و گاه تزیین دیوارهای چادر عشایر، پرده و روتختی نیز مورد
استفاده قرار میگیرد.
در
تاریخ به بافندگان زیادی اشاره شده است. از جمله در حماسهی ایلیاد و اُدیسهی هومر،
در نقاشیهای مقابر مصری و در کتب مقدس نقش زنانی در حال بافندگی ترسیم شده است.
میتوان گفت بافتن پارچه و گلیم تقریباً از یک زمان رواج یافته است. حتی گمان میرود
که انسان پیش از آن که دست به ساختن خانه بزند، اقدام به بافتن کرده است.
در
سال ۱۹۴۹م در سرزمین روسیه یک قطعه قالی به نام «قالی پازیریک» به حال انجماد،
پیدا شد که مربوط به ۳۵۰ تا ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بوده است و به این ترتیب
وجود قالی و گلیم در تمدنهای باستانی فلات ایران ثابت شد. از این رو تاریخ پیدایش
هنر قالیبافی در ایران حدوداً بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد تعیین شد. تاریخ
گلیمبافی به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد عنوان شده که تاریخ آغاز نساجی است. البته این
زمان را تا حدود ۷۰۰۰ ق.م. هم رساندهاند.
نخستین
گلیمهای شناخته شده قدیمیترین گلیمی که تا به حال شناخته شده، قطعهای است که
توسط دکتر M.A. Stein در نزدیکی ختن واقع در ترکمنستان شرقی از زیر تودهای ماسه به دست
آمده و قسمتهایی از آن به طور عجیبی محفوظ مانده است. بافت آن احتمالاً به حدود
قرن چهارم، پنجم بعد از میلاد مسیح میرسد. سیر تحول گلیم مردم برای بافت گلیم،
پشم را از قفقاز و مواد رنگرزی را از آفریقای شمالی در سراسر دنیا معامله میکردند
و گلیمهای بافته شده را در معاملات پایاپای خود به فروش میرساندند.
در
واقع گلیم یک شیء اساساً تزیینی، اثاثی قابل حمل عملی، در طی روزگاری دراز برای
مردم خاورمیانه و آسیا بوده است. گلیم، همراه جواهرات و لباس، وسایل خیمه و خرگاه
و یراق حیوانات، هویت روستانشینان و عشایر صحراگرد را تشکیل میداده است. در واقع
ثروت خانواده به صورت قالی و گلیم، فلزات قیمتی و حیوانات ذخیره میشد و هنگام
قحطی و بحران اقتصادی، این اموال در مقابل غله، معامله میشد. گلیم، همیشه در خانوادهها
به عنوان بخشی از جهیزیه و مهریهی عروس نقش عمده داشته است. گلیم در خانه به
روش سنتی برای فرش کف خانه، بالش، پشتی و نازبالش، کیسههای انباری، بستر و مقاصد
رسمی پذیرایی به کار میرفت. اما از اواخر قرن نوزدهم م و اوایل قرن بیستم، طوایف
عشایری در برابر فشارهای بازرگانی و دولتی، انسجام خود را از دست دادند.
ازدواج
بین طوایف متداولتر شد، فرهنگهای کاملاً متفاوت در هم آمیخته شد و میراث هنرهای
سنتی را مغشوش ساخت اما این درهمآمیختگی طوایف مختلف الاصل، گاهی اوقات گلیمهای
عالی و نادری را به بار آورده که طی سیسال اخیر وارد بازار شده است. کارگاههای
تولید گلیم در روستاها، معمولاً نشانگر تولیدات طوایف عشایری است که در زمانهای
قدیم و یا جدیداً اسکان داده شدهاند و به بافت گلیم برای مصرف واقعی پرداختهاند.
بدین طریق میتوان این تولیدات را با سایر گروههای عشایری که در یک ناحیهی وسیعتری
در اماکن ییلاقی و یا قشلاقی و گاهی اوقات در اردوها هنگام مهاجرت بافته شده است
تطبیق داد.
در
هم ریختگی منشأ و اسامی طوایف در ایران بیش از همه جا صادق است. زیرا در کشورمان
هزاران نفر متعلق به طوایف گوناگون بسیار در طی تاریخ پرحادثهی این سرزمین از یک
گوشهی مملکت به گوشهای دیگر مجدداً نقل مکان داده شدهاند. با وجود این تغییرات
بزرگ اجتماعی و هر چه که بود، تولید گلیم بدون وقفه ادامه یافت. از یک طرف جاذبهی
شهرها و از طرف دیگر فریبندگی سودی که از راه تولید گلیم و منسوجات برای بازارهای
رو به توسعهی اروپا و آمریکای شمالی حاصل میشد و موج وجود جهانگردان از سال
۱۹۶۰م به بعد منابع گلیمهای اصیل عشایری را به مقدار زیادی تقلیل داد. به طوری که
اینک تنها در نواحی دوردست، هنوز به بافت و رنگرزی به روش سنتی ادامه میدهند.
در
مقابل تردیدی نخواهد بود که اگر گفته شود ترکیهی امروزی، مرکز تولید گلیمهای
روستایی و کارگاهی برای صدور تجارت بوده است. روشن است که دلایل برای بافت گلیم در
سالهای اخیر شدیداً تغییر کرده است و ابعاد فرهنگی تولید جای خود را به سود
بازرگانی بخشیده است. با نگاهی به گلیمهای گوناگون، چه کهنه و چه نو از نواحی
مختلف میبینیم که گلیمهای اصیل جایگاهی ویژه دارند. این نوع گلیمها که هویّت
نژادی راستین خود را حفظ کرده است، بدون اختلاط و تغییر و یا استادی کمنظیری که
عمقش وابستگی به میراثهای کهن را منعکس میکند، بافته شده است.
بافت
و طرحهای گلیم همچنان گسترش پیدا کرد اما در دورهی پهلوی، سیاست رژیم پهلوی در
سال ۱۹۲۵م، مستقیماً متوجه کاهش قدرت سیاسی عشایر ایران بود. چرا که این عشایر به
صورت اقلیتی در میان شهرها و قصبات ایران درآمدند. سران عشایر به زندان افتادند و
سلاحهای آنها خلع شد و دستههای چادرنشینان بالاجبار در زمینهایی که نمیتوانست
معیشت آنان را در تعذیهی گلههای ایشان تأمین کند، ساکن شدند. ۱۵ سال پس از
سقوط رضاشاه در سال ۱۹۴۱م مردم از بازگشت به سبک زندگی سنتی و خودمختاری برخوردار
شدند. از سال ۱۹۵۶م تا به حدود سیسال پیش دولت ایران به مقیم ساختن عشایر و
برنامهی کاستن از نیروهای آنها ادامه داده و کوشیده است تا یک جامعهی همگن
ایرانی به وجود آورد و این اعمال و تغییرات اجتماعی به علت غربگرایی کشور اتفاق
افتاده و همگی نیروهای پشتیبان گلیمهای سنتی را از میان برد. هر چند تولید آن در
ایران امروزه در مقیاس کم صورت میگیرد.
پیشینهی
گلیمبافی در ایران عصر طلایی بافندگی در ایران از سده دهم ه.ق، آغاز شد و زندگی
مجلل دربار صفوی باعث حرکتی ناگهانی در هنر بافندگی شد. در این دوره گلیم، درست با
نقش فرش و مثل قالیهای شاهانه با تارهای زر و سیم بافته شده است. چند تخته قالی
که به طرز گلیم بافته شده و نخهای طلا و نقره در آن به کار رفته در این عصر موجود
است. نقشهی این نوع گلیمها اغلب شکل و تصاویر است و طرح آن بهتر از قالی است که
با گره زدن پشم تهیه شده و مجسم میشود، زیرا ممکن است به واسطهی تراکم کرک،
تصاویر به خوبی نمایان نشود. گلیم صفوی چیزی کم از قالی ندارد و نقشهای آن با
قالی یکی است. اما گلیمهای بافت تودهی مردم که برای مصرف عمومی بافته میشد به
علت نیاز به سرعت بافت و محدودیت طرح در گلیم به واسطهی نگارههای هندسی دارای
نقشهای مشخص و محدودی است که اغلب هویّت آن، شناسنامهی بافت هر منطقه است.
مثلاً
در گلیم آذربایجان، گلهای درشت مانند لالهای به اندازهی یک کف دست و گل سماور
به اندازه یک سماور متوسط بر روی گلیم دیده میشود. در گلیمهای دشت مغان گلهای
بسیار ظریف ولی کاملاً قراردادی و نمادين در سنندج و بیجار گلهای سرخ، در اطراف
کرمانشاه، شغال، سگ، شانه، گلهای وحشی و در مراکز ایران نقشهای هندسی چهرهی
گلیم را پوشانده است. از بافتهای دورهی صفوی (قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی) نمونههای
بسیار ظریفی در موزههای جهان وجود دارد که در میان آنها حدود چهل نمونه گلیم نیز
دیده میشود.
گلیمهای
صفویه از نظر بافت، نقش و اجرا در نوع خود بینظیر بوده و از الیاف ابریشم و
گلابتون طلا و نقره بافته شده است. موضوع داستانهای شاهنامه، خمسه نظامی، طرح
ستارگان، نقوش انسانی، حیوانی و سایر عناصر تزیینی و گلهای زیبا در این آثار دیده
میشود. طرحهای هندسی نیز در بعضی از نمونهها به چشم میخورد.
امروزه
با آن که اسلوب قالیبافی صفویه حفظ شده است ولی گلیمهای بسیار ظریف بافت کارگاه
دربار صفوی به یکباره از قرن هفدهم میلادی منسوخ شده است. در دوران قاجاریه، سنه
که اکنون به سنندج معروف است مرکز مهمترین گلیمهای ایرانی است. در طول تاریخ،
انسان برای حفظ خود در برابر تغییرات اقلیمی و فصلی از بافتن منسوجی برای البسه
زیرانداز، انواع پوشش انسانی و حیوانی و حتی برای زیست ناگزیر بوده است. در طول
زمان از یک نیاز روزمره به چنان تولیدات ظریفی رسیده است که امروزه انواع بافتهها،
صرفاً برای زیبایی یا به عنوان مظهر هویّت گروهی به کار برده میشود. در همه جا از
شیوهی بافندگی بدون گره یا به اصطلاح «تختبافت» یا «گلیمبافت» برای انواع
زیرانداز و محیط زیست زندگی استفاده میشود.
فرهنگ
بیمانند گلیمبافی در حقیقت پاسخی است به نیازهای اولیهی روستاییان و کوچندگان
که در جست و جو دستیابی به چادری خنک و خشک، خیمههای مفروش و وسایل خواب گرمتر
بودهاند. بافت گلیم بسیار پیش از ظهور اسلام و پیامبری حضرت محمد «ص» رایج بوده
است، اما اسلام گویی ذوق سلیم صحرانشینان و روستاییان و بومیان سرزمینهای مختلف
را در بافت گلیم به گونهی حیرتانگیزی تلطیف کرده، موجب خلاقیت هنری و شکوفایی
فنی بیشتری شده است. اسلام با سنتها و فنون کهن ماقبل خویش ترکیب شد و در نقشها
و رنگهای دست بافتهای کهن اثری روحانی به جای گذارد. منابع تاریخی بسیاری در
مورد بافندگی و نوع و کیفیت آن، چون «ایلیاد» هومر و کتاب مقدس «انجیل» باقی است.
در
نقاشیهای ابتدایی مقبرههای مصری آشکارا بافندگان در حال کار تصویر شدهاند.
همچنین در نقوش تابوتهای سنگی مکشوفه در اطراف رود نیل نقوش مراحل مختلف بافندگی
را که قدمت آن به حدود چند هزار سال قبل از میلاد میرسد، میتوان یافت. دامداری و
اصلاح نژاد گوسفند، بز، اسب و شتر، وفور مادهی اولیه صنعت بافندگی یعنی پشم را
تضمین میکرد. کشف منابع غنی گیاهی و حیوانی نیز تهیهی مواد رنگی را دائماً غنیتر
و آسانتر میکرد. در ۵۰۰ سال گذشته مواد خام برای تولیدات بافندگی، در تجارت بینالمللی
نقش مهمی داشته است. پشم قفقاز، رنگهای آبی و نیلی هندوستان، رنگ ارغوانی جنوب و
شرق مدیترانه چنان ارزشمند بود که در آسیا و خاور دور با طلا برابری میکرد. بافتههای
کشف شده در غارهای یخ زدهی پازیریک در سیبری، فرش نیمه تمامی که با اشکال
فیگوراتیو تزیین شده یا انواع گلیم بافتها و نمدهای متعلق به قرنهای ۴ و ۵ قبل
از میلاد، نمونههای فوقالعاده جالبی از نخستین فرشبافی در شرق است.
حکومتهای
اسلامی سلجوقی، عثمانی، مغول، صفوی، ممالیک و بربرهای شمال آفریقا حامیان بزرگ هنر
نساجی و بافندگی بودهاند. بسیاری از فرمانروایان دوراندیش با ایجاد کارگاههای
بافندگی، بافندهها و رنگرزهای سراسر آسیا را فرا خواندند تا خواستهای تجملی
دربار و اشراف را برآوردند. این دوران هزار ساله از آن جهت در تاریخ منسوجات
تزیینی اسلامی دارای اهمیت است که بافندههای چادرنشین تحت تأثیر سبک و شیوههای
شهرنشینان درباری قرار گرفته، به اجرای سلیقههای غیربومی ناگزیر میشدند. یکی از
قدیمیترین زیراندازهای بر جای مانده از این دوران گلیمی پیچباف است که گمان میرود
منشایی عثمانی داشته باشد. بافندههای عشایری سوای قالی و زیرانداز، انواع خورجینهای
کوچک و بزرگ مخصوص حمل وسایل شخصی، آذوقه و پوشاک بافتهاند.
همچنین
انواع ریسمانها برای محکم کردن بار روی حیوانات در موقع کوچ فراهم شده است. در
درون چادرها گلیم به صورت پرده یا دیواری که محیط زنان و مردان را از هم جدا میکرد
و برای مصارفی چون پادری و دمکنی و سفره و سجاده نیز استفاده میشد. در خانوادههای
مسلمان پذیرایی از میهمانان به وسیلهی گلیم بافتهای گوناگون، بیانگر مقام و
میهمان نوازی میزبان بوده است. گلیم علاوه بر ایجاد آسایش، هم چون زیورآلات، البسه
و اثاثه چادر و پوشش حیوانات نشانگر هویت روستاییان و چادرنشینان است و بخشی از
ثروت اشخاص و قبیله به شمار میرود. بافتن گلیم سهم به سزایی در ارتقاء مقام زن و
خانوادهی او در ازدواج دارد و بخش اعظم جهیزیه و همچنین منبع درآمد برای شوهر به
شمار میآید.
یکایک
گلیمهایی که با غروری خاص، احساس وظیفهشناسی و عشق خلق شده است، نمایانگر سنتهای
خانوادگی، هویت قبیلهای و همچنین نمادهای مورد پرستش، خوش اقبالی و باروری بوده و
دست مایهی آنها از سلیقهی عروس آینده بهره گرفته است. موانع حضور زن در جامعه،
موجب میشد تا از طریق طرحها و نقشهای خاص عشایری احساسات همان زنان نسل به نسل
منتقل شود.
دیدگاه شما